دلنوشته 10

کشف احساسصدای خروس همسایه،خواب بامدادی را از سرم ربود.گویی تنها موجود زنده ی این حوالی ست.سکوتی مرگبار همه جا را فرا گرفته،همه درگیر،همه در تکاپوی فرار از ویروس پایانی سال،که همچون بختکی بر وجودمان نش دلنوشته 10...ادامه مطلب

تمام من فدای تو،چیکار کنم برای تو...با دلت که راه بیای،تمامی سازا برات تازه میشن:از نی لبک گرفته تا ساز زندگی!با دلت که همراه بشی،یادگاریهای کودکیتم خودشون،سازاشونو کوک میکنن...مهربونی که باشه،همه چی دلنوشته 10...ادامه مطلب

"دلتنگ تر از تمام واژگانم،تو مرا دریاب ای همه هستی من"

باز دلم، روح لطیفم،خبر از حس درونم دارد...و دوباره انگارچشم ها،تمنای نگاهت به دلم را.
پر شدم در تو و انگار،هنوزم...نه دلم میخواهد،نه به باور بنشاند ذهن بی بال و پرم را.
همچو مرغی به درون قفس دل،حبسم...کاش میشد بپرم،پر بزنم،اوج بگیرم،اما...چه کنم بال و پرم را.
من به احساس نگاهت،آشیانی به ابد طاق زدم،تو به احساس من خسته،نظر کن...مبر از یاد مرا.

سپیدار،۲۵ اسفند۹۸

دلنوشته 10...

"در قمار زندگی، تو خوش نشین قلبم شدی"بعضی وقتها واقعا از بازیهای سرنوشت،حسابی ذهنم خط خطی میشود...نمیتوانی حدس بزنی برایت چه خوابی دیده است،ولی بین خودمان بماند کارگردان قهاری است!شاید هم خواب نمایی ز دلنوشته 10...ادامه مطلب

گاهی دوندگی در مسیری یکطرفه،نفس دونده را میبرد!
گاهی اره ی یکطرفه،کتف نجار را...
گاهی قیچی کند،دست خیاط را...
گاهی مداد سر کند،حس و حال نویسنده را...
گاهی جوهر قلم،دست خطاط را...
و...
امان از وقتی که بی توجهی دلی را،قلبی را...
بیخیال!

خاطرات قلب سفید،سپیدار،۱۰ آذر۹۸

دلنوشته 10...

یک چراغ خاموش استیک چراغ روشن نیست...کوچه ای که تاریک استجای شعر گفتن نیست...لبخند ميزنملبخند ميزنم...از منتهاي دردهر چند ميزنم...مشروب و دود و دردچند قطره اشك سرد...بي تو چه ميشه كرد؟!اما تو... برنگر دلنوشته 10...ادامه مطلب

یه قطره اشک کافیست برای نشان دادن تمام حرفهای ناتمام،احساسات سر در گم و مانا بودن آنچه که تقدیر رقم زده...این روزها عجیب حال و هوای دلم نامعلوم است،همچون آونگی میان برزخ خود مانده ام...این روزها عجیب، دلنوشته 10...ادامه مطلب

"تکرار بعضی کلمات،مسکن روح آدم است"
وقتی که نیستی:کجایی عزیزم،دلم هواتو کرده...
وقتی که درگیری:نبینم تو فکر باشیاآ...
وقتی که در دسترس نباشی:اینجاییآ♥️...
وقتی که غصه میخوری:من کنارتم...

ساده نویسی های یک قلب(سپیدار)

دلنوشته 10...

"خسته تر از آنم که خیلی حرفها را به اثبات رسانم..."دلم خسته،تمام روح و جان خسته،نه راه پس،نه راه پیش،گم کردم من آخر،حس و حال خویش...گاهی وقتهانمیدانم اسمش را چه بگذارم:دست سرنوشت،بازی حقیقت،مارپیچ احس دلنوشته 10...ادامه مطلب

از آسمان ابری یا از چشم های دلتنگ،فرقی ندارد...باران که از آسمان به زمین فرو ریزد،دیگر باران نیست(با علم به زلال بودنش)...بیچاره باران¡
خدا نکند،کسی از چشم کسی بیفتد!

 

سپیدار،شهریور۹۸

دلنوشته 10...